زمان جاری : یکشنبه 17 تیر 1403 - 7:56 قبل از ظهر
تعداد بازدید 29
|
نویسنده |
پیام |
joojoo
ارسالها : 1969
عضویت: 12 /2 /1393
محل زندگی: fc karaj
شناسه یاهو: jackgonjeshke10@yahoo.com
|
کاروان رفته بود و دیده من (فریدون مشیری) !!!
کاروان رفته بود و دیده منهمچنان خیره مانده بود به راه خنده میزد به درد و رنجم , اشک شعله میزد به تار و پودم , آه رفته بودی و رفته بود از دستعشق و امید زندگانی من رفته بودی و مانده بود به جا , شمع افسرده جوانی من ! شعله ی سینه سوز تنهاییباز چنگال جانخراش گشود دل من در لهیب این آتش تا رمق داشت دست و پا زده بود ! چه وداعی , چه درد جانکاهی !چه سفر کردن غم انگیزی نه نگاهی چنان که دل می خواست نه کلام محبت آمیزی ! گر در آنجا نمیشدم مدهوشدامنت را رها نمیکردم وه چه خوش بود , کاندر آن حالت تا ابد چشم وا نمیکردم چون به هوش آمدم نبود کسیهستی ام سوخت اندر آن تب و تاب هر طرف جلوه کرد در نظرم برگ ریزان باغ عشق و شباب وای بر من , نداد گریه مجالکه زنم بوسه ای به رخسارت چه بگویم , فشار غم نگذاشت که بگویم : (( خدا نگهدارت )) کاروان رفته بود و پیکر مندر سکوتی سیاه میلرزید روح من تازیانه ها میخورد به گناهی که : عشق می ورزید او سفر کرد و کس نمیداندمن درین خاکدان چرا ماندم آتشی بعد کاروان ماند من همان آتشم که جا ماندم
امضا کاربر جهان فقط چیزهایی را به ما میدهد
که باور داریم می توانیم آنهارا داشته باشیم
|
|
چهارشنبه 23 مهر 1393 - 22:58 |
|
تشکر شده: |
|
|
پاسخ ها
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.