زمان جاری : پنجشنبه 14 تیر 1403 - 3:27 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 86
نویسنده پیام
admin
آنلاین

ارسال‌ها : 790
عضویت: 5 /2 /1393
محل زندگی: mashhad
سن: 22
تشکرها : 127
تشکر شده : 250
خاکستری ها می خواهند بدانند احساسات ما چگونه کار می کند.

خاکستری ها می خواهند بدانند احساسات ما چگونه کار می کند.

بیل فاستر

ما حتی با خواندن اجمالی مقالات مرتبط با یوفو در خواهیم یافت که خاکستری ها علاقۀ زیادی به اکتشاف و آزمایش بدن و مغز ما انسان ها دارند. در بسیاری از موارد، خاکستری ها در مورد احساسات من، به خصوص احساس ترس بسیار مشتاق بوده اند. به عنوان کسی که در سرتاسر عمر خود توسط خاکستری ها ربوده شده است، تنها می توانم دیدگاه شخصی خودم را در این زمینه برای شما بیان کنم. هیچ قطعیتی در مورد این موضوع وجود ندارد. این دکتر جان مک بود که به من گفت: » دو تا از گونه هایی که ما می شناسیم دروغگو هستند… سیاستمداران و خاکستری ها.» من عضو آن دسته از ربوده شدگانی نیستم که به حسن نیت خاکستری ها اعتقاد داشته باشم. من هیچ آرامش خاطری در مواجهه با این عقیده که خاکستری ها برای پیشرفت و منفعت ما انسان ها اینجا هستند نمی بینم. بدون شک انسان ها واجد چیزی هستند که خاکستری ها به آن نیاز دارند. من فکر می کنم خاکستری ها اینجا هستند تا به عملیات خاصی که در نظر دارند جامۀ عمل بپوشانند. به نظر می رسد این عملیات غیر قابل چشم پوشی، ضروری و قطعی باشد و باید به طور کامل آن را انجام دهند. هیچ اجباری وجود ندارد که خاکستری ها نقشۀ خود را برای ما فاش کنند؛ که این کار را هم نکردند. اگر هر گونه منفعت جانبی از این عملیات برای انسان وجود داشته باشد، تنها یک منفعت ناخواسته و کوچک خواهد بود و نه جزئی از اهداف اصلی بیگانگان. بسیاری از کسانی که این عملبات را زیر سؤال می برند می پرسند چرا بیگانگان باید به طور مرتب انسان مشابهی را بربایند. آنها باید قادر باشند تا تمامی اطلاعات مورد نیاز خود را با یک بار ربودن فرد مورد نظر دریافت کنند. جوابی که در نفی این ادعا وجود دارد مثال پروژۀ ناتمام ما انسان ها با گوزن ها، خرس ها، آهو ها و … است. ما یک حیوان به خصوص را در تمام طول زندگی اش دنبال می کنیم. به چه دلیل؟ می خواهیم در مورد مهاجرت، الگوی غذایی و بسیاری مسائل دیگر بیشتر بدانیم. من فکر می کنم این در مورد ربوده شدن مکرر گونۀ انسان توسط خاکستری ها صدق می کند. برای مثال، در طی یکی از دفعات ربوده شدن توسط خاکستری ها بعد از حملۀ قلبی من در سن چهل و چهار سالگی، مافوق خاکستری ها که با من ارتباط برقرار می کرد، نمی توانست بفهمد که من چرا از این ناخوشی رنج می برم. من سعی کردم تا کلمۀ استرس را برای او شرح دهم اما از توصیف آن ناتوان شدم. آن خاکستری نمی توانست درک کند که احساسات انسان می تواند به یک تغییر فیزیکی در شیمی بدن منجر شود. عشق، نفرت،خشم، استرس، عصبانیت، ناراحتی، خوشحالی، تغییر و تحول- تمامی آن احساساتی هستند که به اعتقاد من خاکستری ها فاقد آن می باشند. در عوض آنها روشمند، جدی و پرتلاش توصیف می شوند: شما به ندرت متنی را در مورد خاکستری ها می خوانید که آنها را دارای احساسات عمیق توصیف کرده باشد. می توانم شما را مطمئن سازم در طی دورانی که ربوده می شدم، یکی از بزرگترین کنجکاوی های خاکستری ها در مورد من، ترس دائمی من بوده. ما نیازی نداریم تا احساساتمان را برای انسان های اطراف خود توضیح دهیم؛ آنها خودشان می فهمند، اما توصیف این احساسات برای موجوداتی که فاقد آن هستند بسیار دشوار است. توسط آمار انجام گرفته درصد بسیار کوچکی از مردم دنیا به هنگام صحبت کردن افراد رنگ هایی را مشاهده می کنند. بله این واقعییت دارد! این دسته از مردم رنگ های مشخصی را می بینند که از دهان دیگران خارج می شود. همچنین به هنگام نواخته شدن موسیقی نیز رنگ ها را می بینند. اصطلاح پزشکی این وضعیت «حس آمیزی» (Synesthesia) نام دارد. آیا من یا شما می توانیم هیچ تصو.ری از دیدن رنگ ها هنگام صحبت کردن دیگران داشته باشیم؟ صمیمانه بگویم من حتی نمی توانم آن را در ذهنم تصویر کنم، اما چون به ما گفته شده این یک مورد پزشکی ست باید آن را قبول کنیم.این نمونه را به خلأ احساسات در خاکستری ها نسبت دهید. در نتیجه می توانید ببینید فهمیدن طیف گسترده ای از احساسات، زمانی که خودشان فاقد آن باشند، برای آنها چقدر دشوار خواهد بود.خاکستری ها به من گفتند که به خاطر احساسات پر قدرتی که از خود نشان دادم به من علاقه مندند. آنها بر روی این احساسات درونی من تحقیق کردند و مرتباً از من درخواست می کردند تا برای آنها توضیح دهم داشتن این احساسات در درون بدنم چگونه است. من نکاتی را از این مکالمات گیج کننده، اما در عین حال جالب توجه دریافتم.زمانی که من تلاش می کردم احساسات خود را توصیف کنم، با صدای بلند صحبت می کردم. به این علت خاکستری ها نمی توانستند ذهن مرا بخوانند تا احساساتم را درک کنند. چه در زمان حال یا حافظۀ مربوط به گذشته، به نظر نمی رسید احساسات من- مانند ترس- یک تصویر ذهنی را در ذهن من یا خاکستری ها ایجاد کند. در سایر تماس هایم با خاکستری ها، افکار من قبل از آنکه به آنها نظم ببخشم و بر زبان بیاورم توسط آنها دریافت و تفسیر می شد. این امر منجر به شکل گیری ایده ای در من شد. اینجا بر روی زمین زمانی که انسانی از یک ناتوانی مانند نابینایی یا ناشنوایی رنج می برد، بعضاً سایر احساسات او برای برقراری تعادل جهت جبران این کمبود ارتقاء می یابند. آیا ممکن است رشد قدرت ذهنی خاکستری ها که در طی هزاره ها به آن دست یافته اند در عین حال شامل از دست دادن احساساتشان بوده باشد؟البته می توانیم اینطور نیز گمان کنیم که آنها از ابتدا هرگز احساساتی نداشته اند تا از آن استفاده کنند. در هر صورت من می توانم با قطعیت تمام بگویم که خاکستری ها به شدت تشنۀ فهمبدن و بررسی کردن احساسات گستردۀ انسانی هستند.خاکستری ها فکر می کردند من به نفع اهداف آنها بر روی احساساتی که می خواستم برایشان بیان کنم تمرکز می کردم، در صورتی که اینطور نبود. درجۀ وحشت من به قدری زیاد بود که برای نمایش ترس هیچ احتیاجی به تلاش نداشتم. مشابه همبن مورد زمانی که احساسات خشم، عصبانیت، شادمانی و کنجکاوی را نشان می دادم نیز رخ می داد. آنها احساسات حقیقی من در آن لحظه بودند. از طرفی مافوق خاکستری ها از من درخواست کرد تا احساسات خاصی را که در آن حال احساس نمی کردم برایشان توضیح دهم، از قبیل عشق، خوشحالی، لذت و… دوباره در اینجا من احتیاج داشتم برای بیان افکارم از کلمات استفاده کنم…خاکستری ها ترس من را دستکاری کردند. برای زمان درازی آنها نمی خواستند تا من تجربۀ ربوده شدن خود را به خاطر بیاورم، آنها ترس خاصی را در من القا کردند تا هر موقع خواستم آن را به خاطر بیاورم فعال و مانع یادآوری من شود. اما چگونه احساس ترس توسط موجوداتی که فاقد آن بودند انتقال داده می شد؟ ممکن است شما اعتقاد داشته باشید این فرآیند توسط یک وسیلۀ مکانیکی مانند یک تراشه انجام می شد، اما به اعتقاد من خاکستری ها از یک روش ذهنی استفاده می کردند، آنها ترس را از طریق نوعی هیپنوتیزم در من ایجاد می کردند. این فرآیند مشابه احساس آرامشی ست که با خیره شدن به چشمان مافوق خاکستری ها در من ایجاد می شد. هر بار که ربوده می شدم، این هیپنوتیزم «ریلکس کننده» اتفاق می افتاد…ایجاد کردن و قرار دادن یک احساس در درون من توسط موجودی که فاقد آن احساسات است چگونه است؟ اگر شما توسط یک اسلحه گوزنی را بکشید، دردی را که گوزن احساس می کند کاملاً درک خواهید کرد؟ با این حال شما می دانید که یک گلوله چیست و چگونه از طریق اسلحه شلیک می شود. در واقع نیازی نیست تا شما از فرآیند آن به طور کامل اطلاع داشته باشید تا بتوانید از آن استفاده کنید. به همین خاطر حتی ماهایی که از احساسات برخورداریم به طور کامل آن را نمی فهمیم. این چیزی ست که من در حین تلاش برای توضیح دادن احساساتم برای خاکستری ها فهمیدم.برای چند لحظه به این فکر کنید. شما چگونه این را توضیح خواهید داد که ممکن است هم در مراسم عروسی و هم در یک مراسم عزاداری گریه کنید؟ عکس العمل فیزیکی مشابه- اشک ریختن- احساسات کاملاً متفاوت. همچنین استرس خوب و بد وجود دارد. اخراج شدن از محل کار بسیار استرس آفرین است. بردن مبلغ زیادی پول در یک مسابقه نیز استرس آفرین است. بردن، استرس مثبت ایجاد می کند، اخراج شدن استرس منفی. توضیح دادن احساساتی از این دست برای بیگانگان کار ساده ای نیست.من حداقل هشت جلسۀ یک ساعته یا بیشتر را برای توضیح دادن عواطف بشری به بیگانگان سپری کردم. عجیب ترین موقعیت در این جلسات این بود که من باید جواب ها را با بیانم توضیح می دادم؛ آنها نمی توانستند ذهن مرا بخوانند و در مورد احساسات من اطلاعاتی به دست بیاورند. علاوه بر این من هرگز احساس نکردم که توضیحاتم ار احساسات انسانی به قدری کامل بوده باشد تا به عنوان یک «راهنما» توسط خاکستری ها استفاده شود.سؤالاتی که خاکستری ها طبق روال همیشگی در مورد احساسات از من می پرسیدند، به ایجاد اشتیاق فراوانی از جانب آنها به من منجر می شد. اجازه بدهید تا برایتان توضیح بدهم.شما طبق روال همیشگیتان تعداد زیادی نامه برمیدارید و طبق معمول منتظر قبض ها و تبلیغات همیشگی هستید، ناگهان نامه ای را می بینید که از طرف یک دوست قدیمی ست. لبخندی بر لبان شما شکل می گیرد. هنگامی که جملاتی را از زبان یک دوست قدیمی می خوانید روند هر روزه و تکراری باز کردن نامه ها به یک تجربۀ لذت بخش و هیجان انگیز تبدیل می شود.توضیح بالا توصیف من از آزمایشات روتینی ست که خاکستری ها بر روی انسان انجام می دهند. همیشه طبق روال مشخصی پیش می روند تا زمانی که به قسمت احساسات می رسند و ناگهان کنجکاوی زیادی از خود نشان می دهند. این بخش از آزمایشات دیگر روتین نیست.ما انسان ها از نظر احساسی بسیار پیچیده هستیم. فرارسیدن زمانی که در آن خاکستری ها همۀ جوانب احساسات انسانی را فهمیده باشند، زمانی ست که به اعتقاد من ربوده شدن توسط آنها به پایان خواهد رسید. تا فرارسیدن آن زمان خاکستری ها به ربودن انسان ها ادامه خواهند داد.عملیات خاککستری ها ممکن است در طول زندگی ما خاتمه نیابد. «اتفاق بزرگی» که اغلب از آن گفته می شود( تغییرات عمومی یا ظاهری توسط بیگانگان) که از بیش از بیست سال پیش، پیش بینی شده است، بدون منفعت خواهد بود. خاکستری ها هیچ احتیاج یا علاقه ای به پیگیری علایق یا سرنوشت بشریت ندارند.

این مقاله دلایل متفاوتی را برای شما ارائه می کند که چرا بیگانکان از سیارۀ ما بازدید می کردند، اگرچه در اینجا زندگی نمی کنند اما در مدت زمان کوتاهی و به شیوه خاصی در اینجا زیسته اند.



امضا کاربر
*********************************
*** مهم مخصوص اعضا ***

*********************************



*********************************

انجمن سایت جورواجور
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1393 - 02:08
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از admin به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: saharjoojoo & joojoo & fatima_ma2020 &

پاسخ ها

fatima_ma2020
آفلاین



ارسال‌ها : 290
عضویت: 25 /2 /1393
محل زندگی: ساری
سن: 16
شناسه یاهو: fatima_ma2020@yahoo.com
تشکرها : 75
تشکر شده : 122
پاسخ : 1 RE خاکستری ها می خواهند بدانند احساسات ما چگونه کار می کند.

مرسی



امضا کاربر
اگر می خواهی خوب باشی باید اول معتقد باشی که بد هستی.
پنجشنبه 15 خرداد 1393 - 17:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :